پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 113732
علت فارسي صحبت کردن امام(ره) در نجف
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 737

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار به نقل از فارس: آيت‌الله روح‌الله قرهي، مدير حوزه علميه امام مهدي(عج) واقع در منطقه حکيميه تهران، در تازه‌ترين جلسه اخلاق خود به موضوع «اهل خير و آخرت چه خصايصي دارند؟» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه مي‌آيد:

*دوران کمال خير، چه زماني است؟

خصايص اهل خير و آخرت دردنيا به قدري زيباست که هم دنياي انسان را حسنه مي‌کند و هم آخرت را، اوليا خدا و خصّيصين حضرت حقّ تعبيري را راجع به اهل خير دارند که بيان مي‌کنند: اهل خير مشمول آيه «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار» هستند و دليل اين است که اهل خير در دنيا، نه تنها براي خودشان خير دارند، بلکه عامل آرامش براي همه جامعه بشري هم هستند.

آن مرد الهي و عظيم‌الشّأن، صاحب مکيال، آيت‌الله سيّد محمد اصفهاني در باب خير بيان مي‌فرمايند: دوران ظهور حضرت؛ يعني دوران کمال خير.   

آن کسي هم که نطفه‌اش، از دعاي صاحبمان، منعقد شده است؛ يعني آن آيت عظمي، صاحب کتاب کمال الدّين، حضرت شيخ صدوق - که مي‌دانيد به دعاي حضرت حجّت(عج) به دنيا آمده است - در باب وجود مقدّس آقاجانمان، مولايمان، سيّدمان، صاحبمان، حضرت حجّت بن الحسن المهدي(عج) مي‌فرمايند: در دوران حضرت، آنچه که شما مي‌بينيد خير است و افعال انسان‌ها است که عالم را خير مي‌کند، چون همه انسان‌ها خير هستند و از آن‌ها خير بيرون مي‌آيد و عالم، گلستان مي‌شود، لذا علّت گلستان شدن عالم در آن زمان، همين است و برکات اين خير بودن براي همه جامعه بشري است.

*آخرت در يد قدرت چه کساني است؟

در يک روايت شريفه که پروردگار عالم، خودش در معراج به وجود مقدّس ختمي مرتبت، محمّد مصطفي(ص) تبيين کرده است، آمده که چه کساني اهل خير هستند؟ چه خصايصي دارند؟ حالات اهل خير چيست؟ و ... .

علّامه عظيم‌الشّأن، علّامه مجلسي، صاحب بحارالانوار، يک تعبيري را در مورد اين روايت دارند که مي‌فرمايند: اگر انسان بخواهد بداند زندگي سالم و خير چيست، پروردگار عالم همه را در اين روايت شريفه که خود راوي آن است و حديث، مِن ناحيه الله و حديث قدسي است، بيان کرده است؛ يعني پروردگار عالم با اين حديث معراج، تکليف را معلوم کرده است.

ذوالجلال و الاکرام در معراج به حبيب و رفيقش، ختمي مرتبت(ص) خطاب کرد: «يَا أَحْمَدُ إِنَ‏ أَهْلَ‏ الْخَيْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ»، از همين تعبير ابتداي روايت، معلوم مي‌شود کساني که اهل خير هستند، اهل آخرت هستند؛ يعني اين‌ها در آخرت پيروزان حقيقي هستند.  

آيت‌الله بهجت، آن بهجت القلوب تعبيري بسيار زيبا را از سلطان العارفين، آيت‌الله سلطان آبادي بزرگ نقل مي‌کردند که اين مرد الهي بيان فرمودند: پروردگار عالم در باب اهل خير و اهل آخرت تکليف را تبيين کرده و فرموده: کساني که اهل خير هستند، آخرت هم در يد قدرت آن‌هاست؛ يعني اهل آخرت هستند و براي همين تعبير «إِنَ‏ أَهْلَ‏ الْخَيْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ» را تبيين مي‌فرمايند.

به تعبير ايشان اگر مي‌خواهيم بدانيم اهل آخرت هستيم يا خير، بايد ببينيم اهل خير هستيم يا خير. ايشان تعبيرشان را به زيبايي بيان کرده‌اند و در ادامه فرموده‌اند: اينکه مي‌گوييم: «حَيِّ عَلَي الفَلاح»، بايد بدانيم رستگاران حقيقي، اهل آخرت هستند و اهل آخرت، اهل خير هستند. پس اگر مي خواهيد ببينيم فرداي آخرت رستگار هستيم يا خير، ببينيم اهل خير هستيم يا خير.

*اهل خير، چه کساني هستند؟

1. کم رو و با شرم و حيا

لذا خداوند در اين حديث شريف خصوصيّات اهل خير را بيان مي‌فرمايند که به اين شرح است: «رَقِيقَةٌ وُجُوهُهُمْ کَثِيرٌ حَيَاؤُهُمْ» اين‌ها کم‌رو هستند و حيا و شرمشان، زياد است.

ما يک «رقيقة القلب» و يک «رقيقة الوجه» داريم، آن‌ها که قلب و صورتشان، نرم است و کم‌رو هستند؛ انسان‌هايي هستند که وقتي در محضرشان مي‌نشينيم، آرامش را حس مي‌کنيم،

اوليا الهي يک تعبيري را راجع به «رقيقة الوجه» بيان مي‌کنند، مي‌گويند: چنين فردي، کسي است که وقتي انسان در محضرش مي‌نشيند، مي‌فهمد که در امنيّت است. خدا نکند کسي وجودش شرّ باشد، ديگر نه تنها باشرم و حيا نيست، بلکه مايه آرامش انسان‌ها هم نيست، امّا «رقيقة الوجه»، عامل آرامش است و چون اهل حيا است، معلوم است هم نسبت به خودشان و هم ديگران، بي‌حيايي و پرده‌دري نمي‌کند.

يک روايت داريم که بيان مي‌فرمايند: از بي‌حيا دوري کن؛ چون معلوم است آن کس که بي‌حيا و پرده‌در است، آبروي تو را هم خواهد برد، يعني آن کس که به خودش رحم نمي‌کند، معلوم است به من و تو هم رحم نمي‌کند و آبروي ما را هم از بين مي‌برد، پس اهل خير کساني هستند که حيايشان زياد است.

2. حماقت کم

ذوالجلال والاکرام در ادامه خصايص اهل خير مي‌فرمايد: «قَلِيلٌ حُمْقُهُمْ»، ناداني‌شان خيلي کم است؛ يعني کارهاي احمقانه از آن‌ها ديده نمي‌شود.

معلوم است کسي که پرده‌دري نکند و حيا را حفظ کند، اين‌گونه هم خواهد شد؛ چون خود روايات بيان مي‌کنند: کسي که اهل حيا بود، نشانه عقل اوست. لذا افراد احمق در بين اين‌ها کم است.

3. نفع رساني زياد

«کَثِيرٌ نَفْعُهُمْ»، نفع‌رساني‌شان به مردم زياد است، اهل خير دايم براي مردم مي‌خواهند و فکر خودشان نيستند، لذا بيشترين نفعشان براي مردم و کمترينش براي خودشان است.

به قول مرحوم ابوي که مي‌فرمودند: بعضي به سجده مي‌روند و به جاي اينکه بگويند: «سُبحانَ رَبِّيَ الاَعلَي وَ بِحَمدِه»، دايم به فکر خود هستند و مي‌گويند: «سُبحانَ رَبِّيَ الاَعلَي و به من ده»!

امّا اهل خير بر عکس است و نفعشان به ديگران است، يعني شرّ که به ديگران نمي‌رسانند که هيچ، نفعشان براي ديگران زياد است، وقتي «کَثِيرٌ حَيَاؤُهُمْ» شد، طبيعي است «کَثِيرٌ نَفْعُهُمْ» هم مي‌شود.

4. مکر اندک

الله اکبر! ذوالجلال و الاکرام چقدر زيبا خصايص اهل خير را دارد تشريح مي‌کند، در ادامه مي‌فرمايد: «قَلِيلٌ مَکْرُهُمْ» مکر آن‌ها کم است، اوليا خدا از جمله ملّا محسن فيض کاشاني مي‌فرمايند: همين اندک مکري هم که دارند، براي دشمن است، نه براي خودشان که آن هم بر اساس آيه شريفه «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماکِرين‏» است.

5. راحتي مردم و سختي خود!

مي‌خواهيم بدانيم اهل خير هستيم يا خير؟ پروردگار عالم در معراج دارد به حبيبش، به خاتم رسل، محمّد مصطفي(ص) اين‌گونه بيان مي‌فرمايد: «النَّاسُ مِنْهُمْ فِي رَاحَةٍ» مردم از دست اهل خير، آسوده و راحت‌اند؛ يعني مردم از دست اين‌ها در امانند و دغدغه ندارند که به آن‌ها شري برسانند.

تمام اين‌ها به اين علّت است که اهل خير، انسان‌هاي آرام الهي هستند، فلذا مردم از دست اين‌ها راحتند، «أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي تَعَبٍ» امّا نفس خودشان در تعب و سختي است.

اوليا خدا در دنيا آرامش ندارند، آرامش متعلّق به آخرت است، به قول آن شهيد بزرگوار و عظيم‌الشّأن، آن عارف بالله، شهيد چمران که به جسم خودش خطاب کرد: با من راه بيا، چند صباح ديگري راحت خواهي شد و ... . لذا اين‌ها دايم اين جسم و اين نفس را در تعب و سختي مي‌اندازند و اصلاً اهل آرامش نيستند، بلکه خودشان را در رنج و تعب و گرفتاري قرار مي‌دهند.

لذا اين خصوصيت اهل خير است که مردم از دستشان راحتند امّا خودشان در سختي هستند،

آن مرد الهي و عظيم‌الشّأن، عارف بالله، ملّاي قوچاني بيان فرمودند: اوليا وقتي از اين دنيا مي‌روند، جسم و روحشان، در فرح قرار مي‌گيرد؛ چون اوّلاً مي‌دانند ديگر از سختي‌هاي دنيا راحت شدند و ثانياً مي‌دانند با کوله‌باري از اعمال خير از اين دنيا رفتند، ديگران ناراحتند که اين اهل خير از مابين آن‌ها رفت امّا اين‌ها خودشان خوشحال هستند!

6. سخن سنجيده

«کَلَامُهُمْ مَوْزُونٌ» کلام و سخن اين‌ها، سنجيده است. با آرامش صحبت مي‌کنند و حرف‌هاي بيجا نمي‌زنند. مردم را دعوت به خدا مي‌کنند و نعوذبالله و نستجيربالله مثل بعضي که شرّ هستند، مردم را به شرّ، نفس و شهوت دعوت نمي‌کنند، بلکه به خير و خوبي و خدا دعوت مي‌کنند. کلامي که مي‌گويند، ديگران را به آرامش دعوت مي‌کند و راه را براي آن‌ها باز مي‌کند.

7. محاسبه و سرزنش کننده نفس

«مُحَاسِبِينَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَعَيِّبِينَ لَهَا» از نفس‌هاي خودشان مدام حساب مي‌کشند و هيچ موقع هم راضي نيستند و تازه نفسشان را سرزنش هم مي‌کنند.

علّامه محمّد حسين حسيني طهراني به نقل از آسيّد هاشم حدّاد مي‌فرمودند: آيت‌الله قاضي را نديديم که يک بار بگويند: بس است، مدام مي‌گفتند: کم کار کردم!

تمام اوليا خدا اين‌طور هستند، آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي روزهاي آخر عمر شريفشان گريه مي‌کردند و مي‌فرمودند: کم کار کردم! با اينکه چه زحماتي کشيدند و کتابخانه عظيمي جمع‌آوري کردند و به علم چقدر خدمت کردند که هنوز خدمات علمي ايشان در پرده است.

انسان هرکدام از اين اوليا خدا را مي‌ديد، در روزهاي آخر بيشتر ناراحت بودند؛ چون تاريخ مرگ خودشان مي‌دانستند و مي‌ترسيدند نکند اين نفس دون در آن لحظات آخر فريبشان بدهد و مي‌گفتند: به اندازه‌اي که بايد، کار نکرديم، لذا ولو به لحظه‌اي اوليا خدا از اعمال خود راضي نبودند و هميشه احساس مي‌کردند کم کار کردند، اين‌ها آن عالم را مي‌بينند و نسبت به آن عالم سنجش مي‌کنند و مي‌بينند هر چه کار کردند، کم است.

8. چشم خواب، قلب بيدار!

لذا اهل خير نه تنها از دست خود راضي نيستند، بلکه ناراحتند و اين نفس را به تعب مي‌اندازند، «تَنَامُ أَعْيُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ» حتّي اگر چشمشان هم ساعاتي بايد بخوابد، دو، سه ساعت بيشتر نمي‌خوابند، تازه اوليا خدا در اين ساعات هم شايد چشمشان بسته شود، امّا قلبشان براي هميشه بيدار است، قلوب اهل خير لحظه‌اي به خواب و غفلت نمي‌رود، اگر بخوابد يعني غافل شده، لذا تا آن لحظات آخر که نفس مي‌کشند، بيدار هستند.

9. چشمان گريان و قلوب ذاکر

«أَعْيُنُهُمْ بَاکِيَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَةٌ» اهل خير که مردم از آن‌ها راحتند، چشم‌هايشان گريان است و دايم الذکرند، نه به لسان، بلکه به قلب؛ يعني دايم وجودشان ياد خداست و دايم قلبشان ياد آقاجان، امام زمان(عج) است. لحظه‌اي نيست که از ياد خدا غافل باشند. آنقدر اين‌ها ياد خدا در وجودشان است که نگاه به آن‌ها عبادت محسوب مي‌شود.

لذا اوليا خدا اين روايت «النَّظَرَ إِلَى‏ وَجْهِ‏ الْعَالِمِ‏ عِبَادَة» را اين‌طور تفسير کردند که از بس اين‌ها ياد خدا هستند، اين ارتعاشات ياد خدا به قدري زياد است که محيطشان را فرا مي‌گيرد و هر که در محيط آن‌ها قرار مي‌گيرد، ولو به طور موقّت هم در محضر اوليا خدا باشد، گويي ياد خدا در وجود آن‌ها هم انعکاس پيدا مي‌کند.

لذا اهل خير، دايم الذکر هستند، نه فقط به لسان، بلکه اگر به لسان هم باشد، اين ذکر از قلب بيرون مي‌آيد، «أَعْيُنُهُمْ بَاکِيَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَةٌ».

10. ذاکر بودن در زمان غفلت مردم

«إِذَا کُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِينَ کُتِبُوا مِنَ الذَّاکِرِينَ»، آن موقعي که نوشته مي‌شود که مردم در غفلت به سر مي‌برند، نوشته مي‌شود که اين‌ها ياد خدا هستند.

آن مرد الهي و عظيم‌الشّأن، آيت‌الله العظمي اديب تعبيري را راجع به سلطان العارفين بيان مي‌فرمودند، مي‌فرمودند: اين مرد الهي وقتي در خواب بودند، ملائکه‌الله که مي‌آمدند، مي‌ديدند ايشان به ياد خدا است.

حالا ما اين‌ها را نمي‌فهميم و برايمان سنگين است امّا اوليا الله بيان کردند و ما هم بيان مي‌کنيم. عيبي ندارد، وصف العيش نصف العيش، متوجّه هم نشديم گذرا رد مي‌شويم، عرض کردم يک مرتبه يکي از اوليا فرمودند: تا حالا خواب خدا را ديديد؟! شايد ما بگوييم: مگر خدا ديدني است که انسان خوابش را ببيند؟! ولي اوليا اين‌گونه به ياد خدا هستند.

آن‌قدر اين ذکر خدا در وجودشان هست که حتّي وقتي بعد از حيات ظاهري آن‌ها، کنار قبورشان برويد، آرامش پيدا مي‌کنيد، لذا اين ارتعاشات ذکر خدا حتّي بعد از رفتن آن‌ها از اين دنيا هم وجود دارد.

«وَلَا يَشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ طَرْفَةَ عَيْنٍ»هيچ چيزي عامل نمي‌شود که ولو به يک لحظه از ياد خدا غافل بشوند، همين است کسي که وقتي چشم مي‌خوابد، قلب نمي‌خوابد «تَنَامُ أَعْيُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ». معلوم است کسي که «أَعْيُنُهُمْ بَاکِيَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَةٌ» هست، «وَ لَا يَشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ طَرْفَةَ عَيْنٍ» هيچ چيزي غير از خدا، او را مشغول نمي‌کند.

11. دوري از شکم پروري

لذا دايم به فکر خدا هستند و ولو به لحظه‌اي جز خدا نمي‌خواهند. «وَلَا يُرِيدُونَ کَثْرَةَ الطَّعَامِ» دنبال شکم‌پروري نيستند، حتّي آن چه به ظاهر مي‌خورند و پروردگار عالم بيان فرموده: «کُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناکُم‏» ، از براي اين است: «قَوِّ عَلَى‏ خِدْمَتِکَ‏ جَوَارِحِي‏».

آن مرد الهي و عظيم‌الشّأن آيت‌الله بهجت، آن بهجت القلوب، يک تعبيري را راجع به آيت‌الله ملّاحسينقلي همداني بيان مي‌کردند، ايشان مي‌فرمودند: آن عارف بالله، ملّاحسينقلي همداني مي‌فرمودند: خدايا! اگر بناست لقمه‌اي را بخورم - توجّه! لقمه‌، نه طعام - که در آن لقمه، ياد تو از دل من کمرنگ شود - نه اينکه از بين برود - ، آن لقمه را تو خود بر من حرام کن، لذا مي‌فرمودند: به جايي رسيده بود که ايشان به اندازه خيلي کم غذا مي‌خوردند.

عرض کردم اگر يک موقعي دو بار سه بار مي‌شد که در محضر کنز خفيّ الهي، آيت‌الله مولوي قندهاري، آن مرد عظيم‌الشّأن و الهي سفره‌هايي پهن مي‌کردند و غذاي گوشتي مي‌آوردند، ايشان مي‌فرمودند: مگر من گرگم! لذا مي‌فرمودند: بايد بگذاريد اين قلب‌ها براي ياد خدا آماده شود.

پيامبر(ص) دارند در معراج با خدا سخن مي‌گويند و پروردگار عالم خصوصيّات اهل خير را براي ايشان تبيين مي‌فرمايند که گفتم اين، کلام خداست و حديث، حديث قدسي است.

عرض کرديم اهل خير، زياد طعام نمي‌خوردند، آن هم که مي‌خورند، براي اين است که در راه خدا قوي باشند و خدمت کنند.

خدا آن مرد الهي و عظيم‌الشّأن، حاج شيخ جعفر مجتهدي را رحمت کند. به ايشان گفتيم: آقا! مي‌گويند: در محرّم آب را بخوريد، به نيت اينکه هر آبي که شما مي‌خوريد، اشک براي اباعبدالله(ع) شود، ايشان نگاهي کردند و فرمودند: در محرّم؟!! گفتيم: بله، در محرّم، فرمودند: عجب کلام اشتباهي در محرّم آدم آب بخورد براي عشق به ابا‌عبدالله(ع)! بايد انسان آب را دايم به اين نيت بخورد که اين آب اشک شود براي اباعبدالله(ع)، نه فقط محرّم. اوّل تعجب کرديم که شايد حرف، حرف اشتباهي است امّا بعد آن مرد الهي، حاج شيخ جعفر مجتهدي فرمودند: بايد انسان هميشه آب را بخورد، براي اينکه آن آب اشک شود براي اباعبدالله(ع)، نه فقط محرّم.

لذا اهل خير طعام را مي‌خورند براي اينکه قوي شوند تا در خدمت پروردگار عالم باشند، براي همين به اندازه مي‌خورند، نه اينکه شکم پرور باشند، کسي که اهل «کَثْرَةَ الْکَلَامِ» باشد، ديگر اهل خير نمي‌شود، ديگر معلوم است «رَقِيقَةٌ وُجُوهُهُمْ» نمي‌شود، ديگر معلوم است «کَثِيرٌ نَفْعُهُمْ» نمي‌شود، ديگر معلوم است «النَّاسُ مِنْهُمْ فِي رَاحَةٍ» نمي‌شود، ديگر معلوم است «کَلَامُهُمْ مَوْزُونٌ» نمي‌شود، وقتي که اين شکم از طعام پر شود، کلامش هم يک کلام ديگري مي‌شود امّا اهل خير «وَ لَا کَثْرَةَ الْکَلَامِ وَ لَا کَثْرَةَ اللِّبَاسِ» هستند. نه طعام زيادي مي خورند و نه لباس زيادي دارند.

12. مردم در نظرشان مرده‌اند!

«النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَى» يعني چه؟! مگر مردم را بد مي‌دانند؟ خير! يعني اگر به مردم خدمت هم مي‌کنند، براي خدا کار مي‌کنند، نه براي مردم. چون خدا فرموده: به خلق خدمت کنيد، آن‌ها خدمت مي‌کنند، «النّاسُ عَيالُ اللّه» .

13. شاکر نعم و صاحب دعاي مستجاب

«فِي أَوَّلِ النِّعْمَةِ يَحْمَدُونَ وَ فِي آخِرِهَا يَشْکُرُونَ» اين‌ها در اين نعمتي که خدا به آن‌ها مي‌دهد، هميشه شاکر هستند. «دُعَاؤُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَرْفُوعٌ» و براي همين است که مي‌گويند: برويد پيش اين اوليا و اهل خير تا برايتان دعا کنند؛ چون اين دعا نزد پروردگار عالم بالاست «مَرْفُوعٌ».

14. صاحبان کلام شنيده شده و سبب شادي ملائکه

«وَکَلَامُهُمْ مَسْمُوعٌ» خدا کلام اين‌ها را مي‌شنود، اصلاً خدا دوست دارد که اين‌ها مدام حرف بزنند، اصلاً دل شب که خلوت است، انس اهل خير با خداست و خدا به ملائکه‌اش مي‌گويد: ملائکه اين‌ها را ببينيد و ملائکه تا اين‌ها را مي‌بينند، شاد مي‌شوند «تَفْرَحُ‏ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ».

عرض کردم علّامه آسيد محمد حسين حسيني طهراني فرمودند: آسيّد هاشم حداد، آن عارف بالله بيان کردند: آيت‌الله قاضي در دل شب نماز مي‌خواندند، در آن شب‌هايي که گعده‌هايي دور هم داشتيم، ديدم آقا با دست مدام در نماز اشاره مي‌کنند، البته در گوشه‌اي، در تاريکي بودند و به آرامي هم اين کار را مي‌کردند تا کسي متوجّه نشود امّا من ديدم دست آقا مدام تکان مي‌خورد. تعجّب کردم يعني چه؟! نماز طمأنينه دارد، آرامش دارد، چرا اين کار را مي‌کردند؟! بعد از نماز و مطالب گفتم: آقا! نماز طمأنينه ندارد؟! فرمودند: بله، گفتم آخر من ديدم شما در نماز، مدام دستتان را تکان مي‌داديد! فرمودند: چيزي نبود، گفتم: نه آقا، بايد بگوييد. به ايشان اصرار کردم. آقا فرمودند: مي‌گويم، به شرط اينکه تا زنده‌ام براي کسي نگويي، فرمودند: همين که الله اکبر گفتم، ديدم ملائکه جلوي من ايستاده‌اند و به جاي اينکه رو به قبله باشند، به سمت من الله اکبر مي‌گويند، رکوع رفتم، ديدم رو به من رکوع مي‌کنند، سجده رفتم ديدم به من سجده مي‌کنند، «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»، ديدم نمي‌شود و از آن حال نماز بيرون مي‌آيم، به اين‌ها اشاره کردم برويد، برويد ... .

«النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَى وَ اللَّهُ عِنْدَهُمْ حَيٌّ قَيُّوم» مردم در نظر آن‌ها مرده و پروردگارعالم هميشه در دل آن‌ها زنده است.

*ياران فقها در ايران

معلوم است وقتي مردم به اين حالت شدند، آن‌وقت دين‌شناسانشان هم زياد مي‌شود، از اوّلين رواياتي که پيامبر(ص) بعد از معراج بيان کردند، اين است که پيغمبر اکرم، خاتم رسل(ص) فرمودند: «إذا أرادَ اللّه ُ بقَومٍ خَيرا أکثَرَ فُقَهاءَهُم و أقَلَّ جُهّالَهُم»، هرگاه پروردگار عالم بخواهد به قومي خوبي برساند و خوبي مردمي را بخواهد، فقيهان آن‌ها زياد مي‌شود و جاهل بينشان کم مي‌شود.

«فإذا تکَلّمَ الفقيهُ وَجدَ أعْوانـا» پس چون فقيه سخنى بگويد، براى سخن خود يارانى بيابد، مثل امروز که به خدا قسم، در بهترين موقع قرار داريم؛ چون در آستانه پيروزي انقلاب و دهه فجر هم هستيم، اين را بگويم بدانيد که در اين دوران هم فقيهان زياد هستند و هم نادانان کم هستند. خواص حقيقي همين توده مردم هستند که وقتي فقيه سخن مي‌گويد، براي اين سخن خود ياراني را مي‌بيند.

عرض کردم وقتي بعد از ترکيه، امام را به نجف تبعيد کردند؛ شهيد بزرگوار، آيت‌الله سعيدي ديد امام چيزي نمي‌گويند، مدّتي گذشت نامه‌اي به امام نوشت - که اين نامه موجود است - که جوّ نجف شما را گرفته است؟! يعني آن‌جا رفتيد و مرجعيّت و مطالبي که آن‌جا هست، شما را از راه قبلي‌تان بازداشته است؟!

مي‌دانيد امام مخصوصاً دروسشان را فارسي مي‌گفتند و عربي حرف نمي‌زدند، وقتي از دولت بعثي عراق پيش ايشان مي‌آمدند و صحبت مي‌کردند، ايشان متوجّه مي‌شدند امّا مخصوصاً مترجم مي‌گذاشتند، تا بگويند: من تبعيدي هستم و خودم به اختيار به اين‌جا نيامدم، چون به هر حال نجف، يک شهر علمي و حوزوي است که علما به آن‌جا مي‌روند و گاهي براي هميشه مي‌مانند. مراجع زيادي هم از ايران ‌رفتند و براي هميشه آن‌جا ‌ماندند، امّا امام شناسنامه عراقي نگرفتند و حتّي عربي هم حرف نمي‌زدند و دروسش را هم عربي نمي‌گفتند، نه اينکه عربي ندانند، بلکه مي‌خواستند بگويند: من تبعيدي هستم.

لذا امام اين‌گونه به آقاي سعيدي جواب داد: من وقتي در ايران حرف مي‌زدم، پشت بام‌ها هم از آدم پر مي‌شد امّا اين جا کسي نيست.

*امام، مؤسس اين نظام نيستند!

لذا مردم ما چنين مردم آگاه و با بصيرتي هستند که در هيچ جا اين‌گونه نيست، هرگاه خدا خير مردمي را بخواهد فقيهانشان را زياد مي‌کند و جهّالشان را کم مي‌کند، امام من ناحيه الحجّه آمدند، فکر نکنيم که امام، مؤسس اين نظام است، امام مؤسس اين نظام نيست، مؤسس اين نظام، خود حضرت حجّت(عج) است.

آيت‌الله مولوي قندهاري فرمودند: محضر آيت‌الله العظمي سيّد ابوالحسن اصفهاني بوديم، آمدند از وضعيّت ايران شکايت کردند، آيت ‌الله سيّد ابوالحسن فرمودند: نگران نباشيد، روح اللّهي مي‌آيد، کار من نيست، از اين وضعيّت نجات پيدا مي‌کنيد، وقتي اين‌ها داشتند بلند مي‌شدند، آرام فرمودند: «و لا تيئسوا من روح الله» از رحمت خدا مأيوس نشويد.

*شکست خوردن جهّال در ايران

«و إذا تَکلَّمَ الجـاهِلُ قُهِـرَ» و چون نادان سخنى بگويد، شکست مي‌خورد، ديديد در فتنه هم همين طور بود، جهّال حرف زدند و خواستند انحراف ايجاد کنند امّا شکست خوردند ولي وقتي امام المسلمين (مدّ ظلّه العالي) حرف زدند، «فإذا تکَلّمَ الفقيهُ وَجدَ أعْوانـا» ياران خود را ديدند که نه دي را آفريدند.

لذا اين امّت ما، بهترين امّت است که طبق اين روايت شريفه، وقتي فقيه حرف مي‌زند ياران خود را مي‌يابد و وقتي نادان سخني مي‌گويد، شکست مي‌خورد.

«و إذا أرادَ بقَـومٍ شَرّا أکثرَ جُهّالَهُـم و أقـلَّ فُقَهاءَهُـم» و هر گاه خداوند بدى مردمى را بخواهد، نادانان آنان را زياد کند و فقيهانشان را کم گرداند و چون نادان سخن بگويد براى گفته‌هاى خود يارانى بيابد و چون فقيه سخن بگويد، مقهور شود.

*حتّي امام هم در ابتدا نمي‌دانستند آيت الله خامنه‌اي بايد رهبر شوند!

آيت‌الله العظمي آسيد ابوالحسن اصفهاني وعده دادند و فرمودند: «و لا تيئسوامن رحمه الله»، جا دارد اين مطلب بارها و بارها گفته شود که آن کنز خفيّ الهي فرمودند: جز من و حاج آقا بهاء (آيت‌الله العظمي بهاءالديني که نامشان سيّد محمّدرضا بود، امّا ايشان حاج آقا بهاء مي‌فرمودند) حتّي آقاي خميني هم نمي‌دانست که اين سيّد عظيم‌الشّأن، آقاي خامنه‌اي، بايد رهبر شود، بعدآً امام زمان(عج) فرمود: نگران نباش.

اصلاً قاعده همين است؛ چون حضرت(عج) به شيخنا الاعظم هم فرمودند: تو فتوا بده، ما بعداً درستش مي‌کنيم. مطالب بايد روي قاعده نظم جلو برود امّا بعد، يک جاهايي، با قاعده لطف درستش مي‌کنند. اگر يک جاهايي امام نبايد بداند، بايد روي همان قاعده جلو برود و بعداً از روي قاعده لطف درستش مي‌کنند، اين‌ها نکات مهمي است.

*قومي که اعراب را هم هدايت مي‌کنند

مردم ما همان مردم خير هستند، خدا گواه است اگر بدانيم کدام کشور هستيم و چه وضعيّتي داريم، هزاران بار خدا را شکر مي‌کنيم. با توجّه به اينکه دنيا محاصره اقتصاديمان کرده و بعضي هم از روي جهالت‌هايي که دارند، کارهايي انجام مي‌دهد، امّا خدا براي ما خير خواسته که همه اين‌ها را تحمّل مي‌کنيم و بعد مي‌رسيم به آن مقامي که جز ياد خدا در قلب‌ها نيست.

پيامبر به ما بشارت دادند و به پشت کتف سلمان زدند و فرمودند: از قوم او انسان‌هايي مي‌آيند و دين را نجات مي‌دهند و به آن اعراب بيان کردند: اين‌ها شما را هم به هدايت مي‌کشانند و امروز مي‌بينيم که وعده پيامبر عظيم‌الشّأن محقّق شده است.

*نشانه کسي که هر شب با آقا صحبت مي‌کند

پيامبر(ص) امروز از من و شما مي‌خواهد که با امام زمان(عج) حرف بزنيم، همان چيزي که بارها و بارها گفته‌ام: جوان عزيز! فرزندان عزيزم! پير و جوان، به تعبري خودماني وقتي مسواک زديم و مي‌خواهيم بخوابيم، دقايقي با آقاجان حرف بزنيم، ببينيم چه مي‌شود. اين را ترويج کنيد، قيامتي مي‌شود.

به خدا قسم اگر هر کس، هر شب توفيق داشته باشد با آقاجان حرف بزند دو تا نشانه است: 1- روزش روز خوبي بوده که اجازه داده‌اند با آقاجان حرف بزند. 2- بعد از مدّتي يه يک سال نمي‌رسد که چيزهايي مي‌فهمد.

تازه دو سه دقيقه چيست يک مواقعي جوان‌هاي عزيز مي‌آيند و مي‌گويند: ما وقتي با آقا صحبت مي‌کنيم، يک موقع مي‌بيني، يک ربع، بيست دقيقه داريم با آقا حرف مي‌زنيم و اصلاً متوجّه زمان نشديم. خودشان عنايت مي‌کنند، آقا خيلي دوست دارند و از ما هم انتظار دارند. شما همه دنيا را ببين، يک کشور شيعه اثني عشري را ببين. آقاجان از ما انتظار دارند با ايشان حرف بزنيم.

 

 

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html